مژده به همهء فوتبال دوستان
بزودی آموزش قوانین فوتسال براساس آیین نامه های فدراسیون
جهانی فوتبال (فیفا) ازطریق همین وبلاگ دراختیارمشتاقان به این
رشتۀ جذّاب ورزشی قرار می گیرد ! منتظر باشید
گزارش تصویری صعود به ارتفاعات خلیل دشت ماسوله
سرپرست گروه : آقای علی فرزانگان
جلودار: آقای مرزی
تاریخ : 19-1-1390
اولین صعود سال جدید با حضور پرشور بچه های کوبار با موفقیت انجام شد محل تجمع بچه ها در خیابان رشتیان برنامه ریزی شده بود که با تاخیر 20 دقیقه ای با ماشین ون به رانندگی آقای نظری عازم ماسوله شدیدم هوا بسیار خوب و بهاری بود. پس از صرف صبحانه کوتاه در مغازه احمد آقا گروه صعود خود را آغاز نمود در شروع راه به یک گروه کوهنوردی برخورد کردیم که با گذر ازکنار آنها گروه به راه خود ادامه داد. گام های آهسته و پیوسته جلودار گروه ( آقای مرزی ) نوید بخش صعودی خوب را جلوه گر می ساخت .
فصل بهار فصل رویش گلهای پامچال در ارتفاعات گیلان است و در طول مسیر جلوه های زیبائی قابل مشاهده بود چشم انداز های زیبا و اندک برف باقیمانده از زمستان هم از نکات دیدنی دیگر مسیر بود.
بعد از رسیدن به ارتفاعات خلیل دشت با توجه به وزش باد شدید پناهگاه سنگی رو برای توقف و صرف ناهار و استراحت پیدا کردیم ....
کلبۀ چوپان ها
حدود ساعت 13 گروه پس از گرفتن چند عکس یادگاری به سمت پائین حرکت کرد و راس ساعت 15:45 به محل قرار با ون آقای نظری رسیدیم و عازم رشت شدیم.
اعضای گروه کوبار که در این صعود ما را همراهی کردند به شرح زیر است :
آقایان دکتر مهران ، برادران مرزی ، رضائی ، جهاندیده ، فرزاد صفرنیا ، آرش طالب خانی ، فریدون فخر ، مهندس ،ابراهیم مهدیزاده ،بهنام برومند، علی فرزانگان ،نوروزی ، بابک طالب خانی
همانطوریه که می دونید گروه کوبار یک گروه صرفاً ورزشی نیست بلکه فعالیتهای فرهنگی هم جزئی از وظایف این گروه هست و برقراری ارتباط با کوهنوردان سایر کشورها می تونه جهت توسعه و ارتقاء گروه بسیار موثر باشه .......
بسیاری اوقات برای باز کردن سر صحبت با یک غریبه، گفتگو در مورد وضع آب و هوا مفید است – به ویژه که کوهنوردان حساسیت و علاقهی بیشتری به این موضوع دارند. بنابراین میتوان پس از سلام و علیک و معرفی، چند کلمهای دربارهی آب و هوا صحبت کرد. ( هنگام معرفی، به جای پرسیدن نام طرف مقابل ابتدا شما نام خود را بگویید و اگر نمایندهی گروه کوهنوردی، سازمان دولتی یا موسسهای گردشگری هستید، سمت خود را نیز ذکر کنید.)
امروز هوا خوب است. .......... Today it is fine
درکوه هوا نسبتاً سرداست. .............. the mountain it'll be rather cold
در پارهای از مناطق ایران، اگر در تابستان کوهنوردی
کنید، ممکن است دچار گرمازدگی شوید.
In some parts of Iran , when
climbing in summer , you may be dehydrated
اگر آب کافی با خود نبرید، ممکن است بدنتان دچار کمآبی شود.
If you don’t carry enough water , you may be heat stroked
در ایران، هوای مناطق گوناگون بسیار متفاوت است.
In Iran
, the weather varies a lot in different regions
در دماوند، دراین فصل
هوا خیلی سرد نیست، اما اثر باد – سرمایی خطرناک است.
On Damavand , in
this season , it is not too cold , but wind-chill is a dangerous factor
در مورد احوال شخصی ( سن، وضع تاهل، شغل و ... ) و در مورد برنامهای که طرف خارجی قصد دارد در ایران اجرا کند، بهتر است کنجکاوی پیش از موقع نداشته باشید و اجازه دهید خود او کم کم به صحبت آید؛ معمولاً اگر در مورد چنین چیزهایی از خودتان صحبت کنید، طرف هم به حرف
میآید. اگر قرار است با او کوه بروید گرایش خود را بیان کنید:
به راهپیمایی علاقه دارم. ................. I am fond of hiking
کوهگردی را به صعودهای جدی ترجیح میدهم. I prefer hill walking to serious mountain climbing
من سنگنوردی را بیش از هر چیز دوست دارم، و علاقهی خاصام سنگ کوتاه است.
I like rock climbing best , and my special interest is bouldering
اما گاه دیوارهنوردی هم میکنم. But, sometime I venture to big wall climbing
برویم به سالن سنگنوردی این نزدیکیها. Let's go to the nearby rock gym
اگر طرف خارجی مشتری شمااست (شما راهنمای او هستید)، میتوانید پس از معارفه، صریحاً سر اصل مطلب بروید و در مورد منطقهی مورد نظر صحبت کنید: Let's talk about our programme
بهترین فصل منطقه از اواسط تیر تا اواخر شهریور است. The region is best from June till mid September
راههای پیاده روی بسیار در منطقه هست . Many trails cover this region
این کتاب راهنما در برگیرندهی همهی اطلاعات لازم است . This guidebook details all the necessary info
در این میان ممکن است پرسش و پاسخهایی هم پیش آید:
ارتفاع قله چقدر است؟ How high is this mountain ۴۲۰۰ متر است . It is 4200 meters high
عمق آن تنگ (دره) چقدر است ؟ ?How deep is the gorge valley
تقریباً ۱۰۰۰ متر عمق دارد. It is about 1000 meters deep
بهترین دید را از کجا داریم؟ ?From where can we get the best view
از یال روبرو دید بسیار جذابی داریم. A dramatic view can be seen from the facing ridge
دلم میخواهد از این نقطه، دماوند را ببینم. I should like to see Damavand from this point
اگر روی این یال به اندازهی کافی بالا بروید، دید خوبی
از دماوند خواهید داشت.
If you climb high enough on this ridge, you'll
have a good view of Damavand.
جملاتی دیگر در کوهنوردی
هنگام کوهنوردی همیشه باید یک حاشیهی اطمینان در نظر بگیرید.
When climbing, you should always keep a safety margin کولههایمان را ببندیم .Let's pack our rucksacks
روپوشاش خوب است، اما میان پوش و زیر پوش مناسب ندارد.
(لایهی رویی پوشاک او – بادگیر یا کت پر – خوب است، اما پوشاک میانی و لایهای که در تماس با بدن او است، مناسب نیست.)
(در فصل گذشته ) صعودهای زیادی داشتم. I had a good, season / I did so many climbs
باشگاه ما برنامهی خوبی داشت . Our club had a good trip ( mountaineering programme)
قله را زدید؟ ( به قله رسیدید؟) Did you make the summit
ما سه قله را یک سره پیمودیم ( پی در پی صعود کردیم.) We chained three peaks
امروز چه صعودی داشتید؟ What did you climb today
هیچ. امروز استراحت داشتیم. Noting.It was our rest day
تیم ملی ما آن قلهی عظیم را فتح کردند. Our national team conquered the giant summit
آنان با یک حمله از پایگاه( چادرگاه اصلی) به قله رسیدند. They reached the summit in one push from basecamp
پژمان و علی قله را زدند. The summitters were pejman and Ali
یال بیحفاظ است. (یال دشوار یا نسبتاً دشواری است که در آن امکان حمایت کم است، یا در معرض باد و سرما است : خطرناک).This is an exposed ridge
نمیتوان آنجا شب مانی کرد.It is too difficult to bivy there
ما به شب خوردیم ( و مجبور به شبمانی شدیم ) . We were benighted
شبمانی در فضای باز بود ( بدون چادر شبمانی یا بیرون از غار برفی). It was an open bivy
یک شب مانی با برنامه ( از پیش برنامه ریزی شده ) داشتیم. We had a planned bivouac
هنگام صعود یک کوه بزرگ، بهتر است که چند نشانه را در موقعیت یاب ( جی پی اس ) خود وارد کنید.When climbing a big mountain, you'd better enter some waypoints in your GPS
در این ناحیه میتوان چشم اندازهای خیال انگیز دید.Drematic views can be seen in this area
هنگامی که داشتیم از یک " برف پل " میگذشتیم به درون شکاف یخ افتادیم و همراهانم مرا بالا کشیدند.When we were crossing a snowbridge, I fell into the crevasse and I was hauled by my fellows
آنان یک قارچ برفی بزرگ برای کارگاه درست کردند.They made a big snow mushroom as the belay point
یخنوردی دشوار بود؟ Was the ice climbing difficult
نه، در واقع یک برفپیمایی بود
.No, it was a snow plod in fact
از سایت انجمن کوهنوردان
تـلـنـگـُـــــــــــر۸
اَخـلاق ِورزشـی |
پیرامون اخلاق ورزشی حرف وحدیث زیاده ؛ اخلاق ورزشی
فقط مُختصّ ورزشکارا نیست بلکه تماشاگرا، داورا، مُربّیا ودیگر
دست اندرکارای اُمور ورزشی رو هـم شامل می شه . من هـم به
عنوان چُغندرخودمو قاطی میوه ها کردم که چهل حدیث معکـوس
دراین باب روایت کنم وبرای نبودِ هرکدوم نیم نمره قائل بشم تا هر
کی خواست خودشو تست کنه وسرآخراز بیست یه نمره ی پنهانی
ولی وُجدانی به خودش بـده وتـلاش کنه که سال جدید بهتـرازسـال
گذشته نمرهء قبولی بیاره .
۱- اخلاق ورزشی یعنی خودت رو ورزشـکار بدونی ودیگران
روسیاهی لشکر!
۲- اخلاق ورزشی یعنی فقط با کسانی ورزش کنی که از لحاظ
سنّ وسال ، مقام ومنزلت ، وموقعیـّت فرهنگی-اجتماعی یا شغـلی
هم ردیف تو باشن!
۳- اخلاق ورزشی یعنی وقـتی وارد یه جـمع ورزشی شـدی از
همه انتظارسلام واحترام داشته باشی!
۴- اخلاق ورزشی یعنی تنها هدف یک مسابقه ی ورزشی بُرده که بـرای رسـیدن به اون می تونی هر کاری دلـت خواست انجـام بدی!
۵- اخلاق ورزشی یعنی داور فـقـط بایـد به نـفع تـو سوت بزنه
درغیراین صورت گاوه!
۶- اخلاق ورزشی یعنی داوربه عـنـوان یک انسان حقّ اشـتباه
نداره ولی تو به عنوان یک انسان حقّ فحّاشی داری!
۷- اخلاق ورزشی یعنی ایرادِ همه ی بازیکنای هم تیمی خودتو ببینی ولی به اِشکال خودت پی نبری!
۸- اخلاق ورزشی یعنی ازاوّل تا آخربازی نق بزنی و با دویدن
روی سلسله اعصاب بازیکنا خودتو گرم نیگه داری!
۹- اخلاق ورزشی یعنی کاری کـنـی که موقع یارکـِشی هـرکی طرف تو نباشه احساس آرامش کنه!
۱۰- اخلاق ورزشی یعنی دراستفاده ازکلمات ناشایست والفـاظِ
رکیک بین بازیکنای خودت وحریف تبعیض قائل نشی!
۱۱- اخلاق ورزشی یعنی هروقت نتونستی ازدفاع حریف عبور
کنی با کشیدن یک فریاد بلند صحنه ی برخورد یک کامیون باعابر
پیاده روبازسازی کنی واسم این کارروهم بذاری بازی حرفه ای!
۱۲- اخلاق ورزشی یعنی وقتی کارت قرمز گرفتی استقامت به
خرج بدی و باوقارداخل زمین به ایستی وبه بازی ادامه بدی، انگار
که هیچ اتـّفاقی نیفتاده!
۱۳- اخلاق ورزشی یعنی درخواست بزرگترها رو با فـروتنی
رد کنی و حقّ پیش کسوتی رو با نظر به خـُصیه هات ادا کنی!
۱۴- اخلاق ورزشی یعنی هـروقـت عصبـانی شدی به هیچ چی
به جزاثبات حرف خودت فکر نکنی!
۱۵- اخلاق ورزشی یعنی اهمیـّتی برای حضور به موقع برسر
قـرارِ ورزشی قائـل نشی و تـلخی کلام دوستان مُعـتـرضت رو به شِکـَرخواب صبوح شیرین کنی!
۱۶- اخلاق ورزشی یعنی وقـتی مسـئولـیّـت هدایـت یک گـروه
کوهنوردی رو به عـُهـده گرفتی تمام هوش وحواست متوجّه زیدی
باشه که هدایت سُکـّان مرکزی تو رو به دست گرفته!
۱۷- اخلاق ورزشی یعنی قبل ازبازی به رسم " fair play " با
همه ی بازیکنای حریف دسـت بدی و بـراشون آرزوی مُـوفـّقـیّـت کنی؛ درشروع بازی توپ روبه اونا واگذارکنی ودرانتها با مُـشت
ولگدهای دبش بازی جوانمردانه رو به اوج برسونی!
۱۸- اخلاق ورزشی یعنی قبل ازشروع بازی دورهم حلقه بزنین
وشعار"یازهرا" و"یامَهدی" سربدین ووسط بازی با ادعیه واوراد
منسوب به نسوان ( اعلام غیرمتعارف آمادگی جهت خویشـاوندی
با خواهران ومادران یک دیگر) کار رو دنبال کنین!
۱۹- اخلاق ورزشی یعنی وقتی جلوی دروازه ی حریف ۲۰٪
شانس گـُل زنی داری به جای پاس دادن به یارهم تیمی ت که دریه
قدمی دروازه ست به آقای گـُلی فکرکنی!
۲۰- اخلاق ورزشی یعنی در یه بازی گروهی بیشتربه کارهای
انفرادی وحرکات نمایشی روبیاری تاهمه برات کف بزنن!
۲۱- اخلاق ورزشی یعنی ظرفیّت پاس دادن به یارضعیف تراز
خودتو نداشته باشی!
۲۲- اخلاق ورزشی یعنی درتوجیه باخت تیمت ازتمام امکانات
موجود مثل ناهمواری زمیـن ، آب وهـوای استادیـوم ، اهـانـت و تعرّض تماشاگرنماها ، ناداوری و... برای سرپوش گذاشتن روی
ضعف خودت و تیمت بهره ببری!
۲۳- اخلاق ورزشی یعنی وقتی مربّی شدی تسویه حساب های
شخصی رواز یاد نبری تا حقـّی ازکسی ضایع نشه!
۲۴- اخلاق ورزشی یعنی نذاری هیچکس توانایی های منحصر
به فرد تو رو که وابسته به شماره ی پیرهنته ازت بگیره!
۲۵- اخلاق ورزشی یعنی وقتی برحسب اتـّفاق تـوپی با پای تو
رفت توگل ۲۰۰ متر دورزمین بُدوئی واجازه ندی هیچ تنابنـده ای
بهت دست بزنه تا خدای نکرده چاشنی انفجاری مین ضدّ نفری رو
که به یه آدم ندید بدید وصل کردن یهوعمل نکنه!
۲۶- اخلاق ورزشی یعنی وقتی یه گل مفت زدی اوّل یکی یکی
لباساتو دربیاری ، بعد با انگشت اشاره نوشته های زیرپیرهـنتو به همه نشون بدی ، بعد باانگشت شست باطرفداران تیم مقابل اظهار
همدردی کنی، بعد جلوی دوربین کنارزمین عربده بکشی وسرآخر
درجوارنیمکت خودیا اونقدربالا پایین بپری وشادی کنی که هرکی
ندونه فکـرکنه بعد از۱۷ سال نازایی خانومت یه بچـّه ی مونگول
برات آورده!
۲۷- اخلاق ورزشی یعنی وقتی تقـّی به توقـّی خورد ورفتی تو
لیگ حرفه ای وصاحب پول وپَله ای شدی تیزیه BMW-2010
جگـری کوپه بخری ، یه عینک آفتابی Ray-ban بزنی و چپ و
راست عکسای Wallpaper چاپ کنی تا شاید مردم یادشون بره
تاهمین یه سال پیش تربیت بدنی روبا طای دسته دارمی نوشتی!
۲۸- اخلاق ورزشی یعنی وقتی تیم حریف خوب بازی می کنه
به عنوان یک تماشاچی با فرهنگ ومتمدّن وظیفه داری با ترقـّه و سنگ وپاره آجرو شیشه نوشابه و خلاصه هـرچی دم دستت هست
بدون تعصّب وبا تمام توان تشویقش کنی!
۲۹- اخلاق ورزشی یعنی دم ازپوریای ولی وتخـتی بزنی ولی
با دوپینگ و سه پینگ مدال بیاری!
۳۰- اخلاق ورزشی یعنی بتونی ازترکیب ورزش های مختلف
دریک بازی واحد استفاده کنی ؛ مثلا" تکنیک های تکواندودرحین
ورزش فوتبال یا فنون Kick boxing درهاکی روی یخ!
۳۱- اخلاق ورزشی یعنی وقـتی تیم محبوبت باخت برای تنبـیه
مُربّی وبازیکـُناش تمام امکانات ورزشـگاه رو به گـند بکشی و تو
مسیرت تا خونه شـیـشه ی همه ی ماشین های سرِراه رو بشکنی، اُتوبوس ها روآتیش بزنی ومغازه های شهروغارت کنی تا شاید به
برکت این همه رشادت و مردونگی تیمت دفعه ی بعد ببره!
۳۲- اخلاق ورزشی یعنی آخربازی به رسم ناشناخته ی قدیمی
( که هیچکس علـّتش رو نمی دونه ) همه ی روزنامه ها واشـیای
قابل احتراق دیگه روبسوزونی تا به سازمان جهانی بـهـداشت در زمیـنه ی دفع وامحای بهداشتی زباله ها کمک قابل توجّهی کرده باشی!
۳۳- اخلاق ورزشی یعنی قبل ازهمه ی بازیهــا پیش بینی کنی تیمت به هزارویک دلیل سرتروبرترازتیم مقابل و برنده ی مطلق
دیداره ودرپایان بازی ازدرِ پشتی زمین ورزش دربری تا گیر یه
خبرنگارسمج نیفتی!
۳۴- اخلاق ورزشی یعنی اگه به اُردوی تیم ملـّی دعوت شدی
سرمربّی ِتیم فردی فهیم، باتجربه وکاربلده ولی اگه ازلیست نهایی
خط خوردی هـمون شخص آدمی ضعـیـف النـّفس ودهن بـیـنه که تحت نـفـوذ دست های پـنهان فـدراسـیون وبه خاطرفلان مصاحبه باهات لج کرده!
۳۵- اخلاق ورزشی یعنی به عنوان مربّی تـیـم برنده همیشه از
بازیکنای حریف که خیلی تلاش کردن تعریف کنی وبگی داورهـم
خوب سوت زد ولی به هرحال بچـّه های ما شایستگی بیـشتری از خودشون نشون دادن وتونستن ازموقعیّت ها بهتراستفاده کنن و ۳
امتیاز بازی روبه دست بیارن؛ امّا درشرایط مربّی تیم بازنده ادّعا
کنی که اونا حرفی واسه گفتن نداشتن وبچـّه های ما رو اشتباهات
فردی گل خوردن وده ها فـُرصت گل زنی روهـم ازدست دادن و
البتـّه قضاوت داورهم به درد کاپ محلات می خورد!
۳۶- اخلاق ورزشی یعنی هروقـت تو یه تورنـُمِنت بین المللی
کم آوردی ونتیجه نگرفتی به فیفا شکایت کنی که فدراسیون پولتو
نداده!
۳۷- اخلاق ورزشی یعنی سالی یه بارپاشی بری سالن وهمون
موقع اعتراض کنی که چرااین همه افراد غیرتو سالن هستن وما
باید بشینیم تا نوبتمون بشه؟!
۳۸- اخلاق ورزشی یعنی هروقت۳ تا بازی پشت سرهم باختی یا ۲ تا بازی رونیمکت ذخیره ها نشستی قهرکنی بری خونه!
۳۹- اخلاق ورزشی یعنی بعد از۷ تا پیروزی طاقت یه شکست روهم نداشته باشی واعصابت یهو بریزه به هم!
۴۰- وبالآخره اخلاق ورزشی یعنی این که دلتو خوش کنی هر
ماه یه تلنگری بزنی یا بنویسی ولی کـُلا" آب ازآب تکون نخوره!
سالم و ورزشکار باشین ؛ میرمُحمّدصادق مهران
سال 89 هم با همه فراز و نشیب های ورزشی به اتمام رسید
اوج موفقیت گروه کوبار فتح قله های افتخار و کسب مقام اول و سوم جام گل کوچک بیمارستانها و مراکز بهداشتی درمانی دانشگاه گیلان و صعود به قلل مرتفع استان بود
و نقاط منفی هم بیماری و مشکلات فیزیکی چند نفر از اعضای فعال گروه.....
امیدوارم که در سال جدید گروه کوبار ( کمیتۀ ورزشی بیمارستان آریای رشت ) بتواند به فعالیتهای ورزشی خود استمرار ببخشد و به اهداف کوتاه مدت و دراز مدت خود برسد.
فتح شاه معلم و سبلان از برنامه های کوهنوردی .....استمرار ورزش صبحگاهی صبح جمعه ..... برنامه های آمادگی جسمانی و فوتسال ..... جزئی از این برنامه هاست که انشاء الله با همت بچه ها تحقق خواهد یافت
سال نو بر همه شما مبارک
۱- با ساعت : ابتدا ساعت خودرا باساعت گرینویچ(GMT) تنظیم میکنیم (البته زمانی که ساعتها ۱ ساعت به جلو کشیده میشوند باید ساعت را ۱ ساعت به عقب ببریم و سپس طبق گرینویچ تنظیم کنیم) ساعت گرینویچ ۳/۳۰ ساعت از ساعت اصلی کشور جلوتر است .یعنی اگر ساعت ما۵باشد ساعت به وقت گرینویچ ۲/۳۰ میباشد. سپس عقربه ساعت شمار را به طرف خورشید میگیریم به طوری که سایه آن به زیر خودش برود. آنگاه بین عدد دوازده و عقربه ساعت شمار زاویهای رسم میکنیم ..اگر برای زاویه تشکیل شده نیمسازی در نطر بگیریم این نیمساز سمت جنوب را نشان میدهد .(البته در نیمکره شمالی که ما قرار داریم) ۲- لانه مورچهها : که خاکریز لانه آنها سمت جنوب را نشان میدهد. ۳- خورشید و اجسام : شئ بلندی را در زمین فرومیکنیم آخر سایه ایجادشده را علامت میزنیم .سپس ۲۰ تا ۳۰ دقیقه دیگر مراجعه میکنیم دوباره آخر سایه فعلی را علامت میزنیم .دونقطه را به هم وصل میکنیم پشت خط میایستیم پای چپ را روی علامت سایه اول و پای راست را روی علامت سایه دوم میگذاریم .روبروی ما جهت شمال میشود. ۴-جهت یابی در شب : که به وسیله ستاره قطبی انجام میشود.این ستاره جهت شمال را نشان میدهد.(ستاره قطبی نور زیادی دارد واطراف آن تا شعاع زیادی ستارهای دیده نمیشودو دقیقا در امتداد محور زمین است..) ۵-تنه درختان بریده شده : خطوط درخت رانگاه میکنیم هرجا که فاصله خطوط به هم نزدیک باشد سمت شمال و هرجا که فاصله خطوط از هم دور باشد سمت جنوب را نسان میدهد. ۶-خزه روی درختان : آن طرفی که خزه زیاد است سمت شمال را نشان میدهد. ۷-به وسیله ماه : اگر درنیمه اول ماه باشیم برآمدگی ماه به سمت مغرب است و اگر درنیمه دوم ماه یاشیم(از روز ۱۶ به بعد) برآمدگی ماه به سمت مشرق است. نکته: چنانچه نمیدانیم در نیمه اول هستیم یا نیمه دوم دوطرف ماه را از بالا به پایین وصل میکنیم چنانچه حرف p شد نیمه اول و اگر حرف q شد نیمه دوم است |
در آخرین روزهای فصل زمستان گروه کوبار صعود به منطقه للندیز ماسوله را در دستور کار خود قرار داد علیرغم سردی و بارانی بودن هوا در هفته گذشته - هوای آفتابی و زیبای روزجمعه همه چیز را برای صعود خوب و سرعتی برای اعضا گروه فراهم کرده بود
در این سفر گروه کوبار بصورت MP3 صعود فشرده و از لحاظ زمانی کوتاهی را داشت و هدف ثبت زمان کمتر برای این صعود بود که با توجه به برفی بودن کل مسیر که گاه عبور از بعضی مناطق دشوار به نظر میرسید صعود در کمتر از 90 دقیقه انجام شد . و پس از توقفی کوتاه در دشت للندیز و بازی با یار قدیمی للندیز( سگ گله) راه باز گشت را در پیش گرفتیم و ساعت 2 بعد از ظهر برای صرف ناهار در خدمت خانواده رسیدیم و به قولی هم دین خود را حفظ کرده و هم به دنیا رسیدیم!!
اعضای صعود : دکتر مهران ، بابک طالب خانی ، ابراهیم مهدیزاده ، افشین بیجاری ، آرش طالب خانی
تعدادی از عکسهارا ضمیمه این پست کردم:
تَلَنگُـــر ۷
این هفته :
بالآخره یکی باید شُروع کنه ....
|
اوّلی : خودتو بیشترازاین تابلو نکن ، به
اندازهء کافی تابلو شدی ! دوّمی : این کار دون شأن یه پزشکه ! سوّمی : زیاد کارجالبی نیست . دیگران نظر خوبی راجع به این
کار ندارن ! چهارمی : با این کار پرستیژتو میاری پایین ! پنجمی : خدائیش خجالت نمی کشی ؟ مردم چی می گن ؟! ششمی : آخه هیچ پزشکی این کارروکرده که تو می خوای بکنی ؟! هـفـتـمی : به نظـر من خیلی زشـته که یه پزشک
با دوچرخـه بره بـیـمارستان !
. . . وامّا تعریف زشـت >>> زشـت به کاری اطلاق می شه که دیگران نمی کنن، حالا چه غلط چه درست ، وتوهم نباید بکنی چون
علی القاعده همهء ما باید دنبال هم راه بریم ، مثل هم بپوشیم ، مثل
هم بخوریم ، مثل هم حرف بزنیم ودرکُل مثل هم باشیم تا کسی به ما نـَگه
تابلو . وقتی پای حرف می شه ورزش خیلی خوبـه و دوچرخه سواری خیلی بهتر! چون هم ورزشه هم تـفـریح ؛ تازه یه
وسیلهء نـقـلـیّـهء کم خرج هم هست وهیچ اِشکالی نداره که رئیس یه کارخونهء بزرگِ خودروسازی درژاپن یا یه قاضی عالی دادگاه درسوئد
یا یه جرّاح مُجرّب مغزدرآلمان با دوچرخه بره سرِکارش ؛ ولی اگه یه پزشکِ عُمومی چَلغوزدررشت این کارروبکنه زشته ! چراکه طبق تعریف یه پزشک خوب پزشکیه که با لباس اُتوکشیده ، صورت هفت تیغه و ماشین پرادو یاحدّاقل سوناتا به محل ّ کارش بره تا کلاس داشته باشه وپرستیژ خانوادگیش حفظ بشه ! بدبختی ما اینه که صدها ساله به تـقـلیـد عادت کردیم
وازش لذ ّت می بریم . نمونه های آزاردهنده وافراطی این نوع
رفتاررومی شه درجای جای زندگی ما پیدا کرد . خواه مثبت باشه خواه منفی . مثـلا" دردنباله رَوی ابلهانه از نظام و ModeFashion ؛
تا چند سال پیش اگه شلوار یکی پاره یا نخ نما بود مورد تمسخُریا
حدّاقل بی اعتنایی مردم قرارمی گرفت ولی یهـو یه اوشکولی اونورِآب تصمیم گرفت شلوارلی تازه شو جـِربده وازاون روزبه بعـد این نا فهمی مُدرن شد مُد روزوماهم به تأسّی ازاون جلودارِصاحب خرد این
البسهء تارو پود گسیخته رو با قیمت کلان خریدیم و با افتخارپوشیـدیم ! این یعنی
فقر، این یعنی فلاکت ، این یعنی قبول بندگی . تا
چهارپنج سال پیش همهء راننده های مسافرکش دونفر روی صندلی جلو می نشوندن تا اینکه به زورقوانین جدید راهنمایی و رانندگی مجبورشدن دست از
این کار بردارن . اگه امروز فقط یه مسافرروی صندلی جلونشسته باشه امری کاملا" عادیه ولی اگـه در قـد
یـم راننده ای این کار رو می کرد حمل بر حما قتش می کردن چرا که از سود
علی الحساب به ازای یک منفعت بزرگ تر چشم پوشی کرده بود .
پس ازنظرعوام یه کار خوب کاریه که همه بکنن حتی اگه اشتباه باشه ! امّا اگه کاری فی نفسه بد نباشه ولی فقط
ازتوسربزنه یا اوّل ازتوسربزنه کارقشنگی نیست و تو باید سالها صبرکنی تا اوّل یکی دیگه اون کار رو بکنه و به قول امروزی ها فرهنگ سازی بشه و بعد توهم مثل بقیـّه با دوچرخه بری سرِکار یا فقط یه نفرو بنشونی روصندلی جلو . امّا نظرمن این نیست . من مُعتقدم یه کارخوب ازیه جا وازیه نفر باید شروع بشه تا به جاهای دیگه و افراد دیگه سرایت کـُنه .
وَحی ِ مُنزَل هم نیست که اون یه نفـر تو نباشی .
حتـّی اگه گـُسترش اون سال ها طول بکشه یا اصلا" هیچ وقت مُحَقــَّق نشه ، توچیزی
رواز دست ندادی وسودش لااقل به تو رسیده . به زعم حقیر یه کار خوب کاریه که فوایدی برای کـُنـنده یا اشخاص دیگه به همراه داشته باشه بدون اینکه ضررش به کسی برسه ودرعین حال با هَنجارهای اون جامعه مُغایرت جدّی و اُصولی نداشته باشه . انجام چُنین کاری هیچ اِشکالی نداره و حتـّی اگه همهء دوستان و نزدیکانت با اون مخالفت کنن یا بخوان با تحقیروطعنه مانعت بشن تو باید کار خودتو
بکنی و ازهیچ چی نترسی.
فضول ِنفـس حکـایت بسی کـنـد ســـاقی
توکار خود مده ازدست و می به ساغرکن
کوچیک شما ، میر مُحمّد صادق مهــــــران
ساعت 6:15 دقیقه صبح روز جمعه 24 دی ماه 89 در میدان جهاد جمع شدیم و منتظر آمدن مینی بوس گروه آریای انزلی بودیم خوشبختانه با اندکی تاخیر که معمولا عادی است با آمدن مینی بوس عازم ماسوله شدیم طبق پیش بینی هوا از سایت معتبر MSN WEATHER هوای آفتابی و خوبی رو انتظار داشتیم ولی چند روز گذشته هوای سردی رو پشت سر گذاشته بودیم و احتمال وجود برف در ارتفاعات قابل پیش بینی بود .
حدود ساعت 8 صبح ماسوله بودیم طبق پیشنهاد سرپرست گروه آقای علی فرزانگان با توجه به اینکه برپا کردن آتش و درست کردن چای برای صرف صبحانه (در صورت وجود برف) به راحتی میسر نبود صبحانه را به اتفاق در قهوه خانه ای در ماسوله خوردیم چای داغ و یک پرس نیمرو واقعا چسبید و به اندازه یه غذای مفصل لذت بخش بود.....
پس از توقف نیم ساعته خلاصه راه افتادیم به نظر میرسید که برای رسیدن به قله لاسه سر زمان کم بیاریم ولی بچه ها همچنان مصمّم بودند جالبه که در گذر از کوچه های ماسوله با توجه به یخ زدن آسفالت خیلی از بچه ها سر می خوردند و نوید بخش صعودی پر دردسر بود......
مسیر کاملا برفی بود و وجود تجهیزات گرم کننده و لباس اضافی واقعا حیاتی بود ، کلاه طوفان و جوراب پشمی و لباس اضافی حداقل امکاناتی بود که بچه ها بایستی همراه می آوردند.....
آفتاب در ابتدای مسیر خودنمائی می کرد ولی وزش باد سرد اثر گرما بخش آفتاب را کمرنگ کرده بود و هرجا که تابش آفتاب در پشت تپه ای پنهان می شد سرمای هوا فرصت جولان میافت....
در بین راه با تصمیم سرپرست گروه برای افزایش سرعت حرکت به دو گروه 10 نفره تقسیم شدیم وگروه اول با سرعت بیشتر به قصد فتح قله حرکت نمود و گروه دوم با فاصله اندکی بدنبال آنها حرکت کردند.
در بین راه ارتفاع برف بتدریج زیادتر میشد و وزش باد و بوران به شکل بسیار شدیدی مانع از حرکت بچه های گروه شده بود و من به واقع تصاویری از بوران و کولاک را که در فیلم های سینمائی دیده بودم رو به ذهن متصور می کردم واقعا سرما و وزش باد مانع حرکت بود! در صعود تابستانی به منطقه کوروبار با فاصله زمانی 2 ساعت ما موفق به رسیدن به دشت مذکور شده بودیم ولی پس از گذشت 6 ساعت ........
با تلاش فراوان خلاصه به نزدیکی کورروبار رسیدیم و تا رسیدن به کلبه های منطقه فقط 50 متر فاصله داشتیم ولی شدت وزش بوران و کولاک به حدی بود که نیم متر هم قدرت دید نداشتیم و کاملا پا کوب مسیر از بین رفته بود و جلو دار به راحتی نمی توانست مسیر را پیدا کند و در چندین مرحله تا بیش از حد کمر در برف فرو رفت ......
خیلی سعی کردیم که راهی برای رسیدن به کوروبار پیدا کنیم ولی ظاهرا چاره ای نداشتیم و ادامه مسیر با توجه به شدت بوران و کولاک خطرناک به نظر میرسید ..... متاسفانه علیرغم میل باطنی نتونستیم به گروه اول ملحق بشیم و گروه اول هم با توجه به شدت وزش باد در همان کلبه های کوروبار متوقف شدند................... ما به سمت پایین کوه حرکت کردیم پس از گذر از مسیر هایی که وزش باد شدید و کولاک پا کوب را از بین برده بود........ با استفاده از تجربه دوستان به کلبه ای در نزدیکی آبشار رسیدیم که تعدادی از بچه های گروه های دیگر آتش کم رمقی برپا کرده بود و کمی استراحت و گرم شدن کنار آتش و خوردن چای و اندکی غذا ، در انتظار گروه اول ایستادیم واقعا سرما شدید بود و توقف و بیحرکت بودن باعث شده بود اثرات سرما بیشتر خودس رو نشون بده .....
خلاصه پس از رسیدن گروه اول و ملحق شدن آنها برای اینکه به تاریکی هوا بر نخوریم به سرعت حرکت کردیم وقبل از غروب آفتاب به قهوه خانه ماسوله رسیدیم در حال صرف چای داغ بودیم که یکی از اعضای قدیمی کوبار که به اتفاق خانواده جهت عکاسی و گشت و گذار به ماسوله آمده بود رو دیدیم اون کسی نبود جز علیرضا عزتی استاد عکاسی، که عکس زیر رو ایشان برایمان فرستادند.
کلاً تجربه متفاوتی بود ........ البته انتقاداتی نیز در مورد دوستان کوهیار مطرح شد که قرار شد آقای فرزانگان جهت افزایش کیفیت فنی و اخلاقی گروه ، به اطلاع دوستان مربوطه برسونه......
برای دیدن تعدادی از عکسها و گزارش به روایت گروه کوهنوردی آریای انزلی به آدرس زیر مراجعه نمائید( روی آیتم آبی رنگ کلیک کنید)
http://www.aryaanzali.ir/post/102
تَلَنـگـُـــر ۶
این هفته : تفاوت ها |
ساعت ده شب خسته و مونده با یه بغل شکم چره وخرت و پرت
های دیگه رسیدیم خونه . داخل خونه از بیرون تاریک تربود ، بجز
نورهای چشمک زن اُتاق آقا پیمان که پشت مونیتورکامپیوترسخت
مشغـول مُـطـالعه و تحـقـیـق دربارهء آخرین version بازی های
مُخ تراش رایانه ای بود .ازدیدن ما نه خوشحال شد نه جا خورد وبا
همون وضع قبلی به کارش ادامه داد .
تویه دستش دستهء joy stick بود وتودست دیگه ش بسته های
خوش آب ورنگ ومُغذ ّی پفک وچیپس خانواده ؛ اوّلی روبا هیجان
این وَر و اون وَرمی بُرد ودوّمی رو با فشارمی کرد تو حلقش و به
ضرب نوشیدنی های گازدارمی داد پائین . رفتیم جلو وبه رسم ادب
سلامی کردیم . درجواب، صوتی با حدّاکثر شدت پنج دسی بل ازش
دررفت که بدون خطرجدّی قبل از رسیدن به من ومامانش محو شد.
تامامانش شام حاضـرکنـه لباس پوشـیـدم که برم ورزش . بهش
پیشنهاد دادم که لااقل امشب رو باهم بریـم ولی درپاسخ فرمودن که
به خاطرامتحـان فـردا ناچارن برن منـزل دوستـشون و باهم درس
بخونن ! بعدش هم موبایـل رو ازجیب مبارک درآوردن و با تاکسی
تلفنی سرکوچه تماس گرفتن که بیاد وسبدگل دوازده سالهء تپُل مپُلی
هشتادکیلویی بابا رو دویست متراونطرف ترجابجا کنه !
حرصم گرفته بود . یاد دوران بچّگی خودم افـتادم . امتحان آخر
سـال رو که می دادیم با هزار دوزو کلک یه پَن زاری ازمادرمون
می گرفتیم تا ده تا گردوی فکسّنی بخریم وتا آخرتابستون باهمونا تو
کوچه گردوبازی کنیم . چه بَد وبیـراهـا یی که به خاطرسروصدای
فوتبال گل کوچیک تو لنگ ظهرازدروهمسایه نمی شـنـیـدیـم و چه
کتکهایی که به خاطربالارفتن بی هدف ازدیوارهمسایه ازمادرمون
نمی خوردیم ولی با همهء اینا همیشه قبراق وسرحال بودیم وعاشق
جست وخیز و بازیهـای فیزیکی . با هـمـهء شیطنت و جسارتی که
داشتیم با ادب بیگانه نبودیم و درس احترام به بزرگتر وقدرشناسی
روازهمونا یاد گرفته بودیم . داشتن یه دوچرخهء دست دوّم یا تفنگِ
بادی غایت الآمال ما بود که مستلزم چند سال نوبت واستادن، ماهها
خواهش وتمنـّا وحدّاقل بیست تا نمرهء بیست توبیست ودوتا امتحان
اخیربود ؛ ولی حالا گردو فقط موقع صُبحونه مورد استفاده داره یا
توفسنجون وشش انداز ! فـوتبـال فقط با play station II حـال
می ده وبالارفتن ازدیوارصاف هم به عهدهء "سیلوستراستالونه" تو
فیلم صخره نورده ! جست وخیزوحرکات فیزیکی بیشترتوعروسیا،
اونهم پس از صرف مواد شیمیایی، کاربُرد داره ! ازادب واحتـرام
فقط خاطره ای به جا مونده و نمک ناشناسی وناسپاسی ازبدیهـیات
اخلاقی ونوعی ارزشه وتقریبا"معادل زرنگی محسوب می شه !
توهمین خیالات رفتم انباری که کتونی مو بردارم ، چشمم اُفتـاد
به دوچرخهء دومیلیونی آقا پیمان که سوسک ها رو گلگـیرش رژه
می رفتن ولی بوی لاستیکای نـُوش ازیه فرسخی به مشام می رسید.
خوب که فکرکردم فهمیدم اشکال نه اززمانه نه ازبچّه های این دور
وزمانه. اشکال ازخود ماست. ما بخاطرمحرومیت هایی که داشتیم
نمی خوایـم بچّــه هـامـون سختی ها وکمبـودهـای دوران کودکی و
نوجَوونی ما رو تجـربه کـُنن و هـمـه چی رو بی حـدّ و حساب در
اختیارشون می ذاریم غافل ازاینکه با این کاراوناروازخیلی چیزای
دیگه محروم می کنیم ؛ مثل استـقلال فکـری ومالی ، انگیزه وتلاش
برای رسیدن به هدف ، اعـتـماد به نـفس ، حق شـناسی وقـدردانی ،
وخلاصه همهء اون چیـزایی رو که می شـه جُزو صفات برجستهء
یک انسان فرهیخته برشمرد .
یکی می گفت: " آنچه جذّاب است سهولت نیست، دشواری هم نیست،
بلکه دشواری رسیدن به سهولت است! "
نگارش : میرمحمّد صادق مهــران