به بهانۀ صعود سپید فردوس، داداش بنده هم طبع شعرش گل کرد و ۱۳ بیت شعر
در قالب قطعه سرود و آن را به همۀ اهالی کوبا تقدیم کرد. راهی بهتر از این ندیدم
که هدیه ش را به شما برسانم. امیدوارم بپذیرید وایشان را ازنظرات خود بی نصیب
نگذارید.
تقدیم به همۀ اهالی کوبار
فردوس سپید
قطعه شعری از میرمحمّدعلی مهران
جزیخ وسوزش وسرما چیزی اندر این کـوه ندیدم بـنــده
آگـه از لـحظــۀ آغــاز صُـعــود ره بُـود پُـر شــرر و لـغـزنــده
کـوهِ بی روح نـگه کـردم ژرف چـو طـبـیــعت بـاشد درّنــده
چون نـظر بر دل خود بنـمودم از غـــم و یــأس بُـود آکـنــده
داد از این دل که ز بخت بدخویش باشد از صاحب خود شرمنده
شاعری خوش سخن و لـجبــازم حیف از ایـن کلّـه که شد یکـدنده
سهم من رنج و غم و تنهایی شعــر تلـخـم نمک صد خنده
با سه صد پـوزش از این بی ادبی مـُنــزجر زین فـلک زن ....ده !
نفـرت و کیـنۀ من جـاویـــدان روشـنــــای دلـتـان تـابـنـــده
رونــق بـرکـتـتــان بـاد مُــدام پـاکـی دامـنـتـــان پـایــنــــده
ببرم خویش به فردوس سپید یـا کـه در بــرزخ خـود بـازنـده
تُـف به گـور من تنـهای حزین گل به لبـخنـد شما خوانـنـده
علی از مهـر به شب زنده بُود چــه گــوارا بُـود و زیبـنــــده
سلام علی جون خیلی باحال بود حرف نداری جیگر
چاکرتیم، نظر لطفته، انرژی می دی به ما آرش جون!