کوبــار ( کمیتۀ ورزشی بیمارستان آریای رشت ) ورزشی-فرهنگی-اجتماعی

کوبار درگویش گیلکی به معنی بارانی است که در کوهستان ببارد.

کوبــار ( کمیتۀ ورزشی بیمارستان آریای رشت ) ورزشی-فرهنگی-اجتماعی

کوبار درگویش گیلکی به معنی بارانی است که در کوهستان ببارد.

پایان دور اوّل مسابقات فوتسال جام دوستی

 پایان دوراوّل مسابقات فوتسال - جام دوستی  

 

 سهند ، آخرین تیم صُعودکننده به دور بعد

  

    

 

  تیم سهند : از جلو > موسی زاده - حبیبی - مهران - مهدی زاده - مؤدّب - طهموری - مهدوی 

 

    دراوّلین دیدار به تـعـویق افتاده از هفتهء دوّم، تیم سُرمه ای پوش سهـنـد، در شرایطی 

 درمقابل یاران عُلوم پزشکی ایستاد که برای صُعود به دور بعد، حدّاقل به یک تساوی نیاز 

 داشت؛ امّا نبرد حـریف تنها برای کسب مقام نخست درگـروه خود بود و بنابراین با خیـالی  

 آسوده در این میدان قدم گذاشت. 

 

  

 

    از دقایق نخست بازی، سهند آهنگ تهاجمی داشت، ولی حسّاسیّت بازی و تعجیل در 

 به ثمر رساندن گل، موجب می شد تا ضربات آخر بـد نواخته شود و کارهای تـیمی ناتمام 

 بماند. همکاری سعید حبیبی و علی مهران دردقیقهء سوّم توپ رانصیب مهدی زاده (ابی) 

 کرد ولی شوت ابی راهی اوت شد. لحظاتی بعد پاس ابی به سعید رسید ولی ضربهء این 

 بازیکن نیز از کنار دروازه به بیرون رفت.


  

 

    دقایقی بعد سن بالا و آمادگی فیزیکی ناکافی عـلی مهـران، باعث شد گرفتگی ناگهانی 

 و دور از انتظار عضلات بین دنده ای، او را برای دوّمین بار پیاپی از همراهی تیمش باز بدارد. 

 

  

 

         علی مهران و برادرش نظام، پای ثابت آسیب های ورزشی درسال ۹۰ - ۸۹    

 

    دقیقهء هفتم بازی، آشفتگی سهـنـد در حمله و ضعف تاکتیکی در دفاع، کار دست این

 تیم داد تا یاسر عاشوری، مهاجم خوش قدو قامت وتکنیکی علوم پزشکی، باردیگر هنر

 گلزنی خود را همچون دو بازی قبل به معرض نمایش بگذارد و پاس ساده ولی مؤثّر مهران

 رفیع زاده را با ضربهء بغل پای دقیق از بین پاهای دفاع آخر به گل تبدیل کند.        

 

   

   

  لحظهء به ثمر رسیدن گل اوّل این دیدارتوسّط عاشوری؛ یک بازیکن در مقابل سه بازیکن!  

 

    وامّا این گل نتوانست انسجام تیمی سهند رابهبود بخشد و بی نظمی آشکار درهنگام 

 حملات تا پایان نیمهء اوّل ادامه داشت. غیبت در تمرینات، ضعف قوای بدنی، آماده سازی 

 ناکافی قبل از شروع بازی و ناهماهنگی تیمی از عیوب قابل توجّه تیم سهند است که اگر 

 توسّط مربّی و بازیکنان آن رفع نگردد، قطعا" در دو دیدار باقیمانده، تیم را با دشواری مواجه 

 خواهد ساخت.  

 

  

  

    تلاش بچّه های سهـند تا پایان نیمهء نخست ثمری نداد و عـلوم پـزشکی این نیمه را با 

 برتری یک گل به رختکن رفت.      

 

  

 

  تیم علوم پزشکی : از راست > نقی رفیع زاده - دکتر علوی - مهران رفیع زاده - فرد - رهبری -  

                                           عاشوری - میر معصوم نژاد - اُمید تیم (؟)  

 

 

    سهند تا حذف از رقابت های جـام دوسـتی، ۱۲ دقیقه بیشتر فرصت نداشت، بنابراین در 

 نیمهء دوّم مصمّم تر ظاهر شد و از همان ابتدا به کارهای تاکتیکی و تهاجم تیمی روی آورد؛ 

 امّا ضعف درنداشتن یک terminator قابل اطمینان، هربار این حملات را با شکست مواجه 

 می ساخت. 

    اوّلین موقعیّت صددرصد گل را ابی در دقیقه ۱۵ به هدرداد و پاس طلایی محمّدمؤدّب رادر  

 آستانهء دروازهء خالی رهبری و درکمال ناباوری به خارج فرستاد تا تشویر ناشی ازگل نزدن،  

 مدّت زمان کوتاهی از غُر زدن های سرشتی وی بکاهد!      

 

                      

  

  ابراهیم مهدی زاده درتکنیک غُرولُند، جانشین شایسته ای برای علی مرادی بشمار می رود!! 

 

 

    دقیقهء هفدهم، مؤدّب آه ازنهاد تماشاچیان برآورد وپاس زیبای سعیدحبیبی رادرموقعیّت 

 گل خالی به تیرعمودی دروازه کوبید. یک دقیقه بعد همین ناکامی به شکلی دیگرتکرارشدو 

 پاس سعید دریک قدمی دروازهء خالی حریف روی پای چپ مؤدّب جفت وجور نشدو ناباورانه 

 از کنار تیرک عمودی به اوت رفت تا فریاد اعتـراض تماشاگران یک بار دیگر بلـند شود و سهند

 همچنان از رسیدن به گل محروم بماند.


   

 

                   عبّاس مهدی زاده هم از این ناکامی دست تحسّر بر سر می زند!


   

  

                محمّد مؤدّب، گل نزن ترین یار سهند دردیدار با تیم دانشگاه! 

 

    لحظاتی بعد دریک رفت و برگشت، توپ دراختیار سعید حبیبی قرارگرفت وضربهء بغل پای 

 این بازیکن، درشرایطی که درجدال با رهبری، سنگربان علوم پزشکی، روی زمین افتاده بود، 

 گل حیاتی و نویدبخش را برای تیمش به ارمغان آورد.

 

  

 

    امّا برخلاف انتظار، گل تساوی به جای افزودن بر روحیهء تیم، ازسرعت وانگیزهء تیم سهند 

 کاست و time out مربّیان دو تیم به جای تغییر تاکتیکی، تنها به زمانی برای نفس گرفتن و 

 استراحت کوتاه مدّت ماهیچه های خستهء بازیکنان بدل شد!


  

 


  

 

    سهند، با وجود صُعود به دور بعد، دراین بازی خوب ظاهر نشد. ابی، یار جنگندهء این تیم،  

 مانند همیشه پُرتلاش نبودو بیشتراوقات بازی، به جای دویدن وجاگیری مناسب به راه رفتن 

 و غُرو لُند مشغول بود و حتّی نیمی از وقت تایم اوت هارا نیز به این مُهم اختصاص می داد! 

 مؤدّب هنوز برای یک بازی رسمی آمادگی ندارد وکمی تمرینات درکناراعتماد به نفس پایین 

 ازاو یک بازیکن پُراشتباه ساخته! مهدی مهدوی، مهرهء ارزشمند سهند نیزکم اشتباه نبودو 

 غفلت از یاران سرعتی تیم دانشگاه، به ویژه عاشوری، در چند مورد دروازهء سهندرا باخطر 

 جدّی مواجه کرد و نقش وی را به عنوان یک sweeper مطمئن زیر سؤال برد!   

 

  

 

    محمّد طهموری و محمّد علی مهران، پیش کسوتان با تجربهء تیم سهند نیز با گامهایی 

 خسته و قامتی شکسته به این بازی ها قـدم نهادند و قادر به ارائـهء داشته های گذشتهء 

 خویش نبودند! 

  

  

 

    دراین میان، سعید حبیبی، صرف نظر از گلهای حسّاس و تعیین کننده ای که در بازی با 

 کاسپین و علوم پزشکی به ثمر رسانده، تاکنون بازیکنی پُرتلاش، باانگیزه، متعصّب دردفاع 

 وتمام کننده درحمله نشان داده که اگر کمتر به کارهای انفرادی بپردازدو ازمغزش به اندازهء  

 توان فیزیکیش استفاده کند، به یاری ثابت در ترکیب تیم سهند و شاید منتخب بیمارستان 

 آریا تبدیل گردد!

 

      

         

 

   اسماعیل موسی زاده، بازیکن محجوب سهند، که بخاطر شرایط حسّاس بازی ها، تاحدودی  

   مورد بی مهری مربّی قرارگرفته،  بیشتراوقات از نیمکت ذخیره ها بازی را نظاره می کند!   


    درپایان ۲۴ دقیقه، دو تیم به تساوی ۱-۱ رضایت دادند و مشترکا" به دور بعد راه یافتند. در 

 این دیدار تیم علوم پزشکی مشخّصا" از انگیزهء کافی برای یک بازی تهاجمی برخوردار نبود 

 و چون از پیش صُعود این تیم مُحرز بود، سهند فشارزیادی را پس اززدن گل مساوی متحمّل  

 نشد و همین امر تیم کاسپین را با تمام شایستگی از دور مسابقات کنار راند.


  

 

    تیم دانشگاه عُلوم پزشکی که با این تساوی ۷ امتیازی شده، دراوّلین دیدار نیمه نهایی در 

 روز سه شنبه، ۲۸/۴/۹۰ به مصاف تیم دکتر حشمت، که وضعیّت کاملا"مشابهی دارد،میرود 

 تا تکلیف نخستین تیم فینالیست مشخّص شود.  

  

 

 

  پیش کسوتان هم خداحافظی کردند!

 

  

  

       تیم پیش کسوتان : ازراست > مرادی - محمّد تقوی - دادرس - جهانگیری - کریمی 

 

 

    آخرین دیدار عقب افتادهء دور اوّل بین دو تیم آزمایـشگاه و پیش کسوتان در حالی انجام  

شدکه تکلیف هر دو تیم از قبل معلوم و این بازی تنها بـرای تعیین جایگاه آزمایشگاه درگروه B  

و حریف وی در دیدار نیمه نهایی بود.  

 

    


    قصّهء تلخ یأس این بار گریبانگیر پیش کسوتان شدتابه تبع یک عادت ناپسند غیرورزشی   

 ازحضور پُررنگ دربازی آخر امتناع و این اُلگوی ناهنجار اخلاقی را به نسل های بعدی ورزش 

 منتقل کنند! آقایان هادی دادرس، علی شفقت مرادی و محمّد تقوی تنها بازیکنان حاضردر 

 دیدار این تیم با آزمایشگاه بودند که انصافا" با تمام توان جوانمردانه تا انتهای بازی جنگیدند 

 و علیرغم دو یار کمتر توانستند دو گل از هفت گل خورده را نیز جبران کنند!

 

  

  

    اختلاف نفرات دو تیم و تشریفاتی بودن بازی، دست کم این امتیاز را داشت که مسابقه 

 در محیطی دوستانه و به دور از استرس ها و تنش های معمول این گونه مسابقات، برگزار 

 گردد و دو تیم با خیالی آسوده به مصاف یکدیگر بروند. 

 

  

 

    علیرضا نُزهتی دردقایق ۵ و ۸ ، و عزّت الله نمازی دردقایق ۷ و ۱۰ نیمهء اوّل، هر یک 

 دو بارموفّق به گشودن دروازهء تقوی شدند تا شانس خود را برای آقای گلی افزایش دهند.

 

 

  

 

                            لحظهء به ثمر رسیدن دوّمین گل نُزهتی  

 

   و امّا پیش کسوتان هم بیکار ننشستند و در دقیقهء دهم، لحظاتی پس از گل نمازی، با 

 ضربهء علی شفقت مرادی به گل دست یافتند. تلاش دو تیم برای زدن گل های بیشتر تا  

 پایان نیمهء نخست ثمری نداشت و دو تیم با اختلاف سه گل نیمهء اوّل را تمام کردند. 

  

     

 

    هنوز ۵ دقیقه از شروع نیمهء دوّم نگذشته بود که همکاری تیمی پیش کسوتان، برای بار  

 دوّم این تیم رابه گل رساند. پاس کلاسیک دادرس به مرادی رسیدو ضربهء نسبتا" آرام این 

 بازیکن، پوریا زبردست، سنگربان اوّل آزمایشگاه را به تسلیم واداشت.

 

  

  

                            لحظهء به ثمر رسیدن دوّمین گل مرادی 

 

    در ادامهء کار، نُزهـتی، دکتر صـدر و نمازی به ترتیب در دقایق ۱۹ ، ۲۰ و ۲۲ سه بار دیگر 

 دروازهء محمّد تقوی را فرو ریختند تا پیش کسوتان درآخرین دیدار خود ۲-۷ مغلوب آزمایشگاه 

 شوند و این تیم پُرقدرت را برای فتح قلّهء سهند بفرستند!     

 

  

  

    آزمایشگاه بااین بُرد، ۷ امتیازی شدولی به خاطر تفاضل گل بهتر، بـعنوان تـیـم اوّل گروه B  

 صُعود کرد تا دردوّمین دیدار نیمه نهایی در روز سه شنبه، بیست و هشتم تیرماه ، با تیم  

 دوّم گروه A ،یعنی سهند، رو در رو شود و دوّمین فینالیست جام را معرّفی نماید. 

 

  

  

     تیم آزمایشگاه : ازراست > نزهتی - عبّاسی - پیمان زبردست - نمازی - پوریا زبردست  

                                         دکتر صدر نوری - عظیمی / مرادی( از تیم مقابل ) 

 

    قضاوت هر دو دیدار این روز، با آقایان رضا قوامی (راست) و محسن کـُلوری (چپ) بود.


  


نظرات 2 + ارسال نظر
morteza یکشنبه 26 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 17:34 http://fan-avar.mihanblog.com

salam doste aziz weblog khobo jalebi dari lotfan be weblog man ham sar bezan

با تشکر از بازدید از وبلاگ ما.....موفق باشید

تلنگر شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:15

پنجشنبه 23تیرماه1390ساعت18:10سالن فوتبال ورزشگاه یادگار امام رشت شاهد دیداری مضحک و طنزآلود و در عین حال تلخ دو تیم دانشگاه علوم پزشکی و سهند بود.

در شرایطی دو تیم به مصاف هم رفتند که تیم دانشگاه صعودش از قبل مشخص شده بود و نیازی به کسب امتیاز در این دیدار نداشت،اما تیم سهند باید در این دیدار امتیاز کسب می کرد تا از این گروه صعود کند.

طبیعتآ کسی از تیم دانشگاه انتظار ارایه بازی تهاجمی و رو به جلویی را نداشت،اما این تیم با 10%توان خود در همان 5 دقیقه اول برتری بی چون وچرای خود را ثابت کرد و دروازه تیم سهند را گشود.

ولی شروع ماجرا از اینجا بود، که بعد از این گل روی کثیف و نابخشودنی فوتبال که اغلب فوتبال دوستان آنرا به کشورهای عربی حوزه خلیج فارس و کشورهای ضعیف از نظر فرهنگ وتمدن بشری نسبت می دهند رخ داد.

بازیکنان تیم دانشگاه دیگر حتی حاضر به انجام بازی معمولی خود نیزدر زمین نبودند،از پیشکسوت 60ساله این تیم آقای میر معصوم نژاد گرفته تا بازیکن جوان این تیم آقای عاشوری که انگار برای سپری کردن تعطیلات آخر هفته به بزمی دوستانه آمده بودند و هیچ نشانی از یک مسابقه فوتبال نبود.

متآسفانه آنقدر در ارایه این بازی نمایشی ضعیف عمل کردند که حتی کودک 7ساله ای که شاهد مسابقه بود می فهمید که این بازی به هر چیزی شبیه است به غیر از مسابقه فوتبال.بازیکنان سهند آنقدر ضعیف بودند که حتی پاسهایی که دو دستی از طرف یاران دانشگاه تقدیمشان می شد را از فاصله نیم متری و نهایتا یک متری به ناکجاآباد پشت دروازه می فرستادند.

در تایم اوتی که در نیمه دوم گرفته شد با کمی دقت به لبهای بازیکنان تیم دانشگاه این جمله های نا خوشایند دیده می شد:اشان ده چیه خوایید گل بزنید ا همه موقعیت(اینها دیگه چیرو می خوان گل بزنن این همه موقعیت)...

و واقعآ افسوس،جام دوستی بیمارستان آریا همه چیز داشت غیر از دوستی،غیر از رفاقت،غیر از روح پاک ورزش،در اینکه تیمهایی مثل کاسپین،ستارگان،آنژیوگرافی و پیشکسوتان بازیهای ضعیفی از خود ارایه دادند هیچ شکی نیست ولی در ارایه بازی مضحک و پر رنگ و ریای این دو تیم در این روزهم شک نکنید.بازی این دو تیم درسها و تجربه های بزرگی به ما داد،اینکه شرافت تیمی مثل آنژیوگرافی را باید ستود که حتی بعد از حذف با سه بازیکن پای به میدان مسابقه گذاشتند و پیروز شدند،مگر نمی شد که این سه بازیکن هم درگیر عروسی پدربزرگ وشیفت کاری و مشکلات خانوادگی خود باشند؟ پس هنوز هم می شود به جوانمردی بعضی ها بالید،ولی آیا واقعآ مسابقاتی به این نام در خور این مکان بود؟ جام دوستی هیچ رنگ و بویی از دوستی داشت؟ آیا تحمل پذیرش بعضی از واقعیات گاهی آنقدر سخت است که ازهر اصل و اصولی باید گذشت؟ ما که جوانترهای این مسابقات بودیم نباید از موی سفید بزرگترها درس می گرفتیم؟

در حالی که چیزی جز روح کثیف ورزش در این روز دیده نشد،بی احترامی به شعور و شخصیت افراد محترمی که به عنوان تماشاچی نمایش کمدی این دو تیم را می دیدند نابخشودنیست.

گاهی پذیرش اشتباهات و فرار نکردن از آنها آنقدرها هم سخت نیست،باور کنید.

کاش یاد می گرفتیم که انسانیت فقط در حرف نیست،در عمل هم می شود پاک زیست.اگر یک جام 8جانبه اینقدر ارزشمند است که ما انسانهای پر مدعا حاضر می شویم که همه اصول جوانمردانه را برایش زیر پا بگذاریم،در عرصه زندگی شخصی و اجتماعی چه انتظاری باید از ما داشت؟

ما ایرانیها یادمان رفته که از چه نژاد و چه اصلی بوده ایم و در این جنگل بی هویتی و بی خردی چنان گم شده ایم که فقط به فکر بیرون کشیدن خودمان از باتلاق خود خواهی هستیم.

ای کاش مربی های ورزشی چیزی جز تاکتیک تیمی به بازیکنان خود یاد می دادند،تاکتیک خوب بودن و خوب ماندن،شاید روزی خاطره ای خوش از آدمها به یک دنیا جام و کاپ بی ارزد.

اینها نه گلایه بود و نه شکایت،فقط تلنگر کوچکی بود برای اینکه شاید هنوز وجدانی به خواب نرفته باشد،شاید هنوز هم روحی زنده باشدوبخواهد زندگی کند،شاید هنوز هم در جایی کسی به فکر دوستی ها باشد.

گر بدین سان زیست باید پست

من چه بی شرم ام اگر فانوس عمرم را به رسوایی نیاویزم

بر بلند کاج خشک کوچه بن بست

گر بدین سان زیست باید پاک

من چه ناپاکم اگر ننشانم از ایمان خود،چون کوه

یادگاری جاودانه بر تراز بی بقای خاک.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد