کوبــار ( کمیتۀ ورزشی بیمارستان آریای رشت ) ورزشی-فرهنگی-اجتماعی

کوبار درگویش گیلکی به معنی بارانی است که در کوهستان ببارد.

کوبــار ( کمیتۀ ورزشی بیمارستان آریای رشت ) ورزشی-فرهنگی-اجتماعی

کوبار درگویش گیلکی به معنی بارانی است که در کوهستان ببارد.

گزارش تصویری صعود به ارتفاعات گرد سایه ماسوله

ساعت 3:30 بامداد روبروی رستوران شاندیز  نقطعه شروعی برای یک صعود فراموش نشدنی برای بچه های گروه کوبار بود ، وقت شناسی اعضاء گروه نشان دهنده تصمیم جدی برای رسیدن به هدف اصلی گروه بود

بنا به توصیه سرپرست گروه  ( آقای آشوغ ) با توجه به سنگین بودن برنامه ، اعضایی که از آمادگی کمتری برخوردار بودند خواسته شده بود که در برنامه های بعدی با این گروه صعود کنند و  فعلا به تمرینات آمادگی جسمانی و پایه بپردازند.


افرادیکه در این صعود حضور داشتند :

آقای آشوغ (سرپرست )، آقای فریدون فخر ، آقای مجید تقوی (عقب دار) ،آقای محمود همتی ، آقای صادقی ( عضو مهمان از شرکت گازهای طبی تهران )، بابک طالب خانی ( مسئول سمعی و بصری ) ابراهیم مهدی زاده ( تصویربردار و پشتیبانی )، شهریار حق شناس ، امیر رحمتی 



طبق برنامه ساعت 4:15 بامداد به محل پارک خودرو به  روستای ماکلوان رسیدیم ، و خودروی نیسان جهت جابجائی گروه ، با هماهنگی قبلی حضور داشت ، هوا کاملا تاریک بود و بعبارتی چشم چشم رو نمی دید ! و بچه ها با شور و نشاط خاصی در پشت نیسان مستقر  شدند

پس از گذر از جاده پر از دست انداز و صعب العبور به  روستای گیله وند رود در پای کوه رسیدیم و ساعت 5:10 آماده حرکت شدیم هوا کاملا تاریک بود چون آغاز حرکت در منطقه ای دره ای بود که طلوع خورشید و نور زندگی در پشت دیواره بلند کوه پنهان میشد دیرتر روز شد .


شروع برنامه با گذر از مناطق دره ای با چشم انداز دیدنی که لحظه به لحظه با تابش  نور خورشید بر زیباییهای آن افزوده می شد آغاز شد گروه کوهنوردی کوبا از کنار کلبه هایی که مردم ساده زیست روستایی با زندگی پاک و بی آلایش و بدور از مشکلات شهر نشینی زندگی می کردند   با هیجان زیادی گذر نمودند .


در مسیر راه دره  باید در چندین نقطه، از رودخانه خروشان که آب شفافی در آن جاری بود می گذشتیم که محل عبور توسط چند تنه درخت به شکل پل باریکی قابل گذر بود که به نوبه خود جذاب و دلچسب بود


کم کم با دور شدن از بستر رودخانه ،  صعود به نقاط مرتفع تر نزدیک می شدیم و آقای آشوغ با صحبت های روحیه بخش ، گروه را به صعودی آسان امیدوار می ساخت .... غافل از اینکه ......


پس از گذشت 2 ساعت از مسیر که با شیبی تقریبا ملایم همراه بود به جایی رسیدیم که به توصیه سرپرست گروه ،  نفس عمیق برای گذر از این شیب تند الزامی بود ! و به قول آقای آشوغ پس از گذر از یک شیب تند( که به جاده خاکی بد تعبیر نموده بود ) به جاده آسفالت به چشم انداز زیبایی خواهیم رسید ولی واقعا  شیب تند و نفس گیر بود ........

در ادامه راه  و پس از 4 ساعت جنگل و کوهنوردی در کنار رودخانه بساط آتش و چای داغ برای صرف صبحانه با تلاش آقای آشوغ و آقای مهدیزاده و سایر دوستان برقرار گردید و طعم چای واقعا متفاوت بود ........ 




پس از توقفی نیم ساعته دوباره به راه خود ادامه دادیم


ییلاق زنگرد




در بین راه به کوهنوردان بومی برخورد نمودیم که با در قسمتی  از مسیر با ما همنورد شدند و در بین یک دو راهی از آنها جدا شدیم و برای جبران کمبود وقت بجای گذر از مسیر با شیب ملایم تر اما آفتابی ! گذر از یال کوه با شیبی فوق العاده تند و دیوار مانند البته جنگلی ، مسیر دوم را انتخاب نمودیم واقعا طاقت فرسا و دشوار بود ولی در واقع میانبر خوبی محسوب می شد و پس از گذر از یال کوه و منطقه ای که از بوته های لاله کوهستانی پر بود به چشمه زلالی رسیدیم که ضمن تجدید قوا ، بطری های خالی شده را مجددا پر نمودیم و بدون توقف به راه خود ادامه دادیم و با گذر از مسیر به منطقه مرتفعی رسیدیم که در چشم اندازی زیبا ، شاه معلم ، کله قندی و توروشوم در مقابل ما دیده می شد.







ساعت 12:30 به بلندترین نقطه از گرد سایه رسیدیم و به اتفاق گروه عکس یادگاری گرفتیم آفتاب داغ  و سوزان بود .......



حدودا ارتفاع منطقه 2400 متر تخمین زده میشد ولی فرق این صعود با صعود به شاه معلم و کله قندی در نقطه آغازین صعود می باشد و در این برنامه ما از انتهای دره صعود خود را اغاز نمودیم ولی در مسیر شاه معلم از ماسوله صعود آغاز می شود که از ارتفاع بیشتری برخوردار است و طول مسیر کوتاهتر می باشد.






در یکی از کلبه های چوپانان در منطقه ییلاقی و دشت مسطح و سبز برای صرف نهار و کمی استراحت توقف نمودیم که میزبانان از ما به گرمی استقبال نمودند و در اون آفتاب داغ ، توقف در زیر سایه کلبه خنک بسیار دلپذیر بود





ساعت 14 پس از استراحت کوتاه باید برمی گشتیم چون مسیر  برگشت طولانی بود و به خاطر اینکه به تاریکی شب نخوریم مجبور بودیم در زمان صرفه جویی کنیم اینطور که می گفتند اگر به مسیر خود ادامه می دادیم پس حدود یک ساعت پیاده روی به منطقه آب بر زنجان می رسیدیم و در واقع کمی جلوتر خط الراس کوههای زنجان بود. و در امتداد آن به منطقه طارم زنجان منتهی می شد






در مسیر برگشت سعی کردیم مسیری که شیب کمتری دارد طی طریق کنیم و در جایی به سنگهای بزرگی رسیدیم که وجود آنها در آن منطقه جنگلی جای سئوال داشت ظاهرا آن منطقه مسیری بود که در زمستان منطقه بهمن خیز است و هر ساله  سنگهای بزرگی توسط بهمن جابجا می شود که به یادگار عکسی در کنار یکی از این سنگها گرفتیم





مسیر برگشت هم واقعا دیدنی بود..........










در مسیر برگشت به طویله 2 طبقه ای برخورد کردیم طبق شنیده ها در طبق زیزین محل اقامت چوپانها است که با روشن نمودن آتش محل اقامت چهار پایان که در قسمت فوقانی طویله است را گرم کند .......




در مسیر به کلبه روستایی برخوردیم که زن ساکن کلبه با چرخ نخ ریسی قدیمی که داشت مشغول نخ ریسی از الیافی بود که توسط دام های خود تهیه کرده بود و خیلی جالب بود....................................



حدود ساعت 7:30 به باسکمون رسیدیم و منتظر اومدن وسیله نقلیه موندیم بچه ها حسابی خسته شده بودند !! ولی با روحیه عالی صبحت از صعود به درفک و شاه معلم برای تیر ماه بود....


البته قابل ذکر است که یکی از مهمانان که از تهران آومده بود و کلی ادعای کوهنوردی داشت ....

می گفت که هفته ای چند بار قلل مرتفع تهران را مثل دربند درکه فتح میکنه!!!! حسابی از این طول مسیر شاکی شده بود ...... و می گفت که ما گولش زدیم !!!.......... امان از خالی بند ها.....


در این سفر از بچه هایی که به هر دلیلی نتونسته بودن بیان یاد شده بود ......


ساعت 8 به محل پارک خودرو در روستای ماکلوان رسیدیم و حدود ساعت 9 شب در میدان یخ سازی به این سفر پر خاطره پایان رسید


یک خاطره در ارتباط با این سفر :  

چند روز بعد از این سفر ، یه روزی که یکی از اعضای  خیلی ورزشی گروه (دکتر مهران )به محل دفتر کوبار مراجعه کرده بود و ما سر صبحت رو باز کردیم و از زیبایهای این صعود و سختیها ی آن صحبت کردیم و از نیومدن دکتر گله کردیم !‌ و از دکتر خواستیم که حتما در برنامه های بعدی با ما باشه



جالب اینجا که یکی از ارباب رجوع (منتسب به  عمو  ‌) که جهت انجام کارهای اداری مراجعه کرده بود بدون شناخت از دکتر مهران و سابقه ورزشی او بدون مقدمه گفت : این آقا خیلی ضعیفه و نفس نداره اون رو  اذیت نکنید و به کوه نبرید چون نمی تونه و مشکل پیدا میکنه !!!!........!!!!(آ ذاک ه  اذیت نوکونید جان  ناره !  نتانه با یه..... انه بپایید !!! )

و حسابی ما را خندوند   و ما هم از فرصت سوء استفاده کردیم و یه گیر حسابی به دکتر دادیم و از عمو خواستیم که یه عکس یادگاری با دکتر بگیره ......... 






جهت دیدن گالری عکس گروه کوبار به آدرس زیر می توانید مراجعه نمائید

http://koba.epage.ir/fa/module.gallery.html

با یک کلیک آلبوم های مختلف قابل دیدن می باشد

لطفا نظر خود را بنویسید تا در بهبود برنامه ها و محتوی سایت بتوانیم بهره مند شویم .

نظرات 2 + ارسال نظر
علی فرزانگان یکشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1388 ساعت 01:07

از دیدن سایت گروه کوبا بسیار خوشحال شدم .انجام چنین کاری از کسی بر نمی اید مگر از افرادی با ذوق و سلیقه بسیار که با ایجاد چنین سایتی آن را به اثبات رساندید. این طبع کوه است که افراد خاص را دور هم جمع می کند .پس بیائیم در کنار بدست اوردن افتخاراتی در کوه تواضع واقعی را از یاد نبریم و همگی خواستار بدست اوردن قله های رفیع انسانیت باشیم ......انشاءاله

بنده افتخار آن را دارم که مورخه ۱۶/۵/۸۸ سرپرستی صعود به ارتفاعات برزه کوه رابا ارتفاع ۱۵۰۰ متر را دارم . ساعت حرکت از رشت به انزلی ۴:۳۰ صبح و حرکت از انزلی ساعت ۵:۳۰ .. .. به امید خدا

پریچهر دوشنبه 11 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 16:20 http://www.parisan89.blogfa.com

سلام .......................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد